علاقهمندي ها
+
غزل سرايي آنلاين:
.
عاقبت يک روز مي آيد ز راه
مردِ روياي خـدا روحـي فـداه
.
مي زند بر کوچه ها رنگِ بهار
مي کـِشد در آسمانِ شهر ماه
.
بغض دارد در گلويش يک جهان
مي کـشد اندازه ده قرن آه
.
روبروي دشمنان مي ايستد
پشت او سيد علي با يک سپاه
.
ماه چشمانش که تابان مي شود
روزگار کفر مي گردد سياه
.
مي دهد رونق به بازار خدا
خطِّ بطلان مي کشد روي گناه
.
مي رود سمت گلستان بقيع
گوشه اي را مي کند با غم نگاه!
.
عاقبت يک روز مي آيد ز راه
مردِ روياي خـدا روحـي فـداه
.
مي زند بر کوچه ها رنگِ بهار
مي کـِشد در آسمانِ شهر ماه
.
بغض دارد در گلويش يک جهان
مي کـشد اندازه ده قرن آه
.
روبروي دشمنان مي ايستد
پشت او سيد علي با يک سپاه
.
ماه چشمانش که تابان مي شود
روزگار کفر مي گردد سياه
.
مي دهد رونق به بازار خدا
خطِّ بطلان مي کشد روي گناه
.
مي رود سمت گلستان بقيع
گوشه اي را مي کند با غم نگاه!

ع . و
97/3/3
פֿواهر کوچيکہ
جونم فداش
محمد_عابديني
بيت دوم سروده شد: مي زند بر کوچه ها رنگ بهار / مي کشد در آسمان شهر ماه
در انتظار آفتاب
خوشا بحال شما که شاعري بلديد...
.: ام فاطمه :.
چقدر اين فيد قشنگ بود. با پيامهاي ادامهاش واقعا کار قشنگي بود هر دفعه ميبينم روحم شاد ميشه
+
يکي بود يکي نبود
غير از خداي مهربون هيچکس نبود
روزي روزگاري پيامرساني بود
اهالي با خدا و مهربوني داشت
روزها و ساعات زيادي رو در کنار هم سپري ميکردند
از همديگه چيزهاي خوب ياد ميگرفتند
يکروز اونها تصميم گرفتند براي اينکه از وقتشون حداکثر استفاده رو بکنند
و ساعات عمرشون درراه معرفت خدا وائمه عليهم السلام صرف بشه
طرح مطالعاتي حکمت مطهر رو همراه با مسابقاتش بر گزار کنند
* لطفا اين داستان روادامه بديد* ادامه...

غير از خداي مهربون هيچکس نبود
روزي روزگاري پيامرساني بود
اهالي با خدا و مهربوني داشت
روزها و ساعات زيادي رو در کنار هم سپري ميکردند
از همديگه چيزهاي خوب ياد ميگرفتند
يکروز اونها تصميم گرفتند براي اينکه از وقتشون حداکثر استفاده رو بکنند
و ساعات عمرشون درراه معرفت خدا وائمه عليهم السلام صرف بشه
طرح مطالعاتي حکمت مطهر رو همراه با مسابقاتش بر گزار کنند
* لطفا اين داستان روادامه بديد* ادامه...


*خاطره*
96/12/13

13 فرد دیگر
34 فرد دیگر
جبهه مقاومت اسلامي
96/6/14
+
تفحص هم براي خودش روضه اي است ... آنها را که مي بيني دست در بدن ندارد روي سربندشان نوشته يا اباالفضل، آنها که پهلويشان شکسته روي سربندشان يافاطمه است و آنها که هيچ ازشان نمانده يا ح س ي ن شهيـــــــد ...

فدک الزهرا .س.
93/6/22

+
سنگ دل هم كه باشي تو را به منا راهي هست ... شايد به درد رمي جمرات بخوري
فدک الزهرا .س.
93/6/22

خداي من هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتي؛ هرچه از تو خواستم، عنايتم فرمودي؛ هرگاه اطاعتت کردم، قدرداني و تشکر کردي؛ و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهايم افزودي؛
+
ياد پسر نوح بخير، فکر مي کرد اگر روي بلند ترين بلندي بايستد هرگز غرق نخواهد شد ... گويا امروز اسم آن قله را تکنولوژي گذاشته بودند ... "يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم ؟!..."

حسين كارگر
92/7/3

+
دست هاي قلبم را که سخت کژدار به سمتت مي آيد بگير ... کاش صداهايي که قلبم از خودش در مي آورد را بفهمي ... چه کنم بهتر از اين نمي توانم ... کاش خودت زودتر دست هاي قلبم را بگيري و بگويي "فهميدم ديگر کافي است"

خادمة الشهدا
92/7/3

امروز خواندم نتايج اوليه انتخابات تونس پيروزي قاطع اسلامگرايان بوده ... ديروز در ليبي بعد از قذافي آن مرد مي گفت:" که حکومت ما بر اساس شريعت اسلام خواهد بود و در مقابل همه سر بر سجده گذاشت " ... حالا فقط رو سياهيش براي عقلم مانده که آن اوايل مثل روشنفکرها باد به غبغب مي انداخت و مي گفت اين که بيداري اقتصادي است کجايش اسلامي است!
پيام رهايي
92/2/4
+
هر سنگ با پيشاني مجروح خورشيد
تجديد بيعت ميکند: الشام الشام
قرآن پرپر روي نيزه غربتت را
هر دم تلاوت ميکند: الشام الشام
قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش
بي صبر و طاقت ميکند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدايت ميکند: الشام الشام
تجديد بيعت ميکند: الشام الشام
قرآن پرپر روي نيزه غربتت را
هر دم تلاوت ميکند: الشام الشام
قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش
بي صبر و طاقت ميکند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدايت ميکند: الشام الشام

* کميل *
91/12/15
+
دلم طواف نگاه تو را طلب کرده
تمام روز مرا چشمهات،شب کرده
شعار نيست که بيمارم از تبسم تو
بيا معاينه کن اين وجود تب کرده
تمام روز مرا چشمهات،شب کرده
شعار نيست که بيمارم از تبسم تو
بيا معاينه کن اين وجود تب کرده

ياسيدالکريم
91/12/9

+
چگونه با تو بگويم دو دل جدا ماندند
که پاره هاي دلم بين بوريا مانده است
چگونه با تو بگويم که نوزده کودک ز جمع قافله خواهر تو جا ماندند
يکي دو تا که در آن شب درون خيمه و دود ميان حلقه و آتش به شعله ها ماندند
يکي دو تا که زمان هجوم جان دادند و چند تاي دگر زير دست و پا ماندند
دو طفل در بغل هم ز درد دق کردند
دو طفل موقع غارت ز ما جدا ماندند
يتيمان تو را جمع کردم اما از فشار حلقه زنجير بي صدا ماندند
که پاره هاي دلم بين بوريا مانده است
چگونه با تو بگويم که نوزده کودک ز جمع قافله خواهر تو جا ماندند
يکي دو تا که در آن شب درون خيمه و دود ميان حلقه و آتش به شعله ها ماندند
يکي دو تا که زمان هجوم جان دادند و چند تاي دگر زير دست و پا ماندند
دو طفل در بغل هم ز درد دق کردند
دو طفل موقع غارت ز ما جدا ماندند
يتيمان تو را جمع کردم اما از فشار حلقه زنجير بي صدا ماندند

تشنه...
91/10/22
+
رختِ زيباي آسماني را
خواهرم با غروربر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگين باش
چادرت ارزش است باور کن
خواهرم با غروربر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگين باش
چادرت ارزش است باور کن

عليرضااحساني نيا
91/10/21
13 فرد دیگر
39 فرد دیگر
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید